محل تبلیغات شما
وقتی دفتری رو برای بار اول باز میکنم و توش مینویسم، خیلی مهمه که چطوری شروع میکنم. اینکه چی از چی مینویسم یا هدفم چیه. نمیتونم یه دفتر برای دو تا قضیه متفاوت داشته باشم. خیلی بامزه است. جدیداً متوجه دلیلش شدم. دلیلش اینه که ذهنم به دسته بندی علاقه خاصی داره و من اینو وقتی فهمیدم که در های‌ترین حالت خودم، داشتم روی ماسه‌های نرم جزیره "هنگام" با پاهای ، راه میرفتم. وقتی چشمامو میبستم بی وقفه دنبال ارتباط بین چیزهای اطرافم بودم. فرقی نداشت. انگار ایمان داشتم که بین هر چیزی به ظاهر بی‌ربطی قطعاً یه نخ نامرئی وجود داره که متصلشون میکنه.  و من تنها دلیلی که تونستم پیدا کنم براش این بود: شاید از علاقه بی نهایت من به "نظم" نشأت میگیره. چیزی که باعث میشد بعد از نوشتن چند صفحه توی هر دفتری ولش کنم به امون خدا. چون دوست نداشتم که "مسائلو باهم قاطی کنم."
ولی یه جورایی باهم در تضاد نیستن؟ من عاشق نظم و در عین حال تفکیکم. اگه دو تا چیز باهم قاطی شن، منم قاطی میکنم. در حالیکه با شور و اشتیاق دنبال ربط دادن و متصل کردن هستم.
سفری که داشتم، منو سبکتر کرده. به خاطر خیلی از مسائل. در واقع اتفاقات پیش از سفر بود که منو سبک کرد. و سفر مثل جایزه‌ای بود که روحم رو تعالی بخشید. (بله دقیقاً به همین پررنگی.)
حالا بیشتر سعی میکنم خودمو بشناسم و به خودم اعتماد کنم. اعتمادی که باعث بشه وقتی چیزی میگم، پاش وایسم. هر چیزی که باشه. 
فصل جدید زندگانی هم شروع نمیشه. همینطوری باید خودت شروعش کنی. به خودت اعتماد کنی که شروعش کنی.

در آخر هم، به قول رض: روی حرفم با خودمه، رو زمینم. جذب مریخ یا ونوس، من اینجا همینم. 

یک خانه تکانی اساسی

فصل جدید زندگانی (رو میسازم.)

رنگ‌هایم را پس بده

چیزی ,کنم ,میکنم ,رو ,خیلی ,یه ,که باعث ,هر چیزی ,و من ,دو تا ,جدید زندگانی

مشخصات

برترین جستجو ها

آخرین جستجو ها

کالایاب | خرید اینترنتی، خرید کالای آنلاین، بهترین قیمت کالاها sarvningwithsworl cheap nhl jerseys emalatal genetater :) .Life is like a movie...so I like it نهالستان ایران درخت siobaressto کار و فناوری دوره متوسطه اول تیمیتا شاپ